محمد زمان رستمی؛ محمد هادی رستمی
چکیده
فرایند تحول عقود و مبانی آنها، باید متناسب با تکامل اقتصاد باشد. عقد یک التزام است و التزام در جایی است که با بالاترین کارایی، فایده و رضایت همراه باشد. هر یک از این امور، دارای مراتب بیشمار است و در هر عصر معنای خاص خود را مییابد. مبانی عقود مانند صحت، رضایت، عدم ضرر و عدم سفاهت، اموری نسبی و تشکیکی است. ممکن است یک عقد در یک عصر، ...
بیشتر
فرایند تحول عقود و مبانی آنها، باید متناسب با تکامل اقتصاد باشد. عقد یک التزام است و التزام در جایی است که با بالاترین کارایی، فایده و رضایت همراه باشد. هر یک از این امور، دارای مراتب بیشمار است و در هر عصر معنای خاص خود را مییابد. مبانی عقود مانند صحت، رضایت، عدم ضرر و عدم سفاهت، اموری نسبی و تشکیکی است. ممکن است یک عقد در یک عصر، کارا و صحیح و در عصر دیگر غیرکارا و باطل باشد. یک فعالیت نیز ممکن در یک زمان رشد و در زمان دیگر سفاهت تلقی شود، چنان که یک فرد ممکن است در انجام یک کار سفیه و در انجام کار دیگر رشید باشد. این مقاله درصدد بیان این مطلب است که هر معنا را متناسب با همان عصر باید مشاهده کرد. این مقاله، نگارشی تحلیلی است و فرضیه آن، این است که در هر یک از ضوابط فقهی باید به عرف متخصص و درحال تحول و تکامل رجوع کرد و عرف عادی، موجب ایستایی و عدم تحول است.
سید محمدرضا آیتی؛ زهرا منتظری
دوره 5، شماره 1 ، فروردین 1395، ، صفحه 23-34
چکیده
یکی از مباحث مهم حقوق مدنی بحث شفعه است. از دیدگاه قانون مدنی ایران، یکی از اسباب چهارگانة مالکیت، اعمال شفعه است که بهموجب آن شفیع، مالک سهم شریکش میگردد. بنا به تعریف مادة 808 قانون مدنی «هرگاه مال غیرمنقول قابلتقسیمی بین دو نفر مشترک باشد و یکی از دو شریک، حصة (سهم) خود را بهقصد بیع (فروش) به شخص ثالثی منتقل کند، شریک دیگر حق ...
بیشتر
یکی از مباحث مهم حقوق مدنی بحث شفعه است. از دیدگاه قانون مدنی ایران، یکی از اسباب چهارگانة مالکیت، اعمال شفعه است که بهموجب آن شفیع، مالک سهم شریکش میگردد. بنا به تعریف مادة 808 قانون مدنی «هرگاه مال غیرمنقول قابلتقسیمی بین دو نفر مشترک باشد و یکی از دو شریک، حصة (سهم) خود را بهقصد بیع (فروش) به شخص ثالثی منتقل کند، شریک دیگر حق دارد قیمتی را که مشتری داده است به او بدهد و حصة مبیعه را تملک کند». بدین ترتیب بحث اخذ شفعه از موارد مهم فقه و حقوق مدنی است. ازآنجاییکه شفعه و مانند آن نوعی حق برای دارندة آن محسوب میشود، مبحث چگونگی ماهیت این حق و غیرقابلانتقال بودن آن به غیر، از مطالب جالبتوجه است و اینکه شفعه و حق ناشی از آن ماهیت مالی دارد، طبعاً در بحث اموال قرار میگیرد. لذا آنچه درزمینة اموال موردگفتگو قرار میگیرد، در اینجا نیز موردتوجه است. در بحث پیش رو به این نتیجه میرسیم که حق شفعه ازجمله حقوق مالی است که از روی اجبار و اختیار قابلانتقال به غیر است، ولی در محدودة انتقالات ارادی با نوعی محدودیت روبرو هستیم و آن نیز این است که چون حق شفعه وابسته به اصل ملکیت مال غیرمنقول است بهصورت تبعی منتقل میشود و میتوان آن را بهطور مجزا و مستقل به دیگری منتقل نمود و همین مبحث آن را از سایر حقوق مالی جدا میسازد. لازم به یادآوری است که تحقیق در این نوشتار به صورت کتابخانهای صورت گرفته است.